نیچه در رد نگاه کتابمقدسی در زمینۀ گناه بشری، «گناهکاری انسان را نه یک واقعیت، که تفسیر یک واقعیت»1 قلمداد میکند. جالب اینکه، چنین تفکری که برپایۀ زبان بنا شده بر ارزشهای بشری تاثیر گذاشته است. به نوعی این تلقی که هر چه عمر مفهومی طولانیتر باشد، به همان اندازه وهمیتر است و به طبع آن هرچه رنگ تاریخ بدان نخورده باشد، به نوعی نوگرا و پیشرو است، که البته این خود بر جلوهگری این فکر دامن میزند و آن را فریبندهتر و دلرباتر میکند.
منتقدان نوگرا، چنان به قطعیت نظرفشانی میکنند که نظر خود را واقعیت یا به اصطلاح حقیقت بلامنازع میدانند. این جزماندیشی در نظر از همان ابتدا گریبان خود آنها را میگیرد. چه بسا در مقام نقد، آنچه ایشان از مفهوم کتابمقدس استدلال میکنند خود خیالپراکنی نباشد، که قطعا، به نقل از ایشان، چنین نیز هست. سوال اینجاست که چگونه و با چه ابزاری میتوان بین این دو تمایز قایل شد. با چه متر و معیاری میتوان نقد ایشان را واقعیت یا همان حقیقت دانست. از این رو، برداشت مسیحیت از کتابمقدس فروتنانه است. شاید نگاه منتقدین به کاستیهای کلیسای مسیحی در طی قرون باشد که باز میتوان با نگاهی فروتنانه بین مفهوم آنچه هست و آنچه کلیسا با نگاه انسانی بدان پرداخته تمایز قایل شد.
تاریخ کلیسا پر از تجربۀ تلخ و شیرین اعصار است. کتمان اشتباهات کلیسا در هر قالبی از زبان مسیحیت در طول تاریخ خود خطایی بزرگ است اما نگاه جزماندیشانه با چاشنی ردیه و خط بطلان بر همان کلیسای اعصار که خود سازنده و پرورشدهنده تفکر بوده، خطایی بسی عظیمتر است. اما آنچه کتابمقدس بر آن تاکید دارد لزوم پذیرش خطاکاری است که نیچه ان را مردود میشمارد. همین کافی است که منتقد منصف ارزش پذیرش اشتباه و ورشکستگی در اصول باورهای مسیحی در طول تاریخ را میپذیرد ولی متاسفانه چنین رویکردی از جزماندیشی پیشروان متصور نیست.
منتقدان نسبیتگرا در جایگاه نقد این حق را برای خود قایلند که با به نوعی فاصلهاندازی خود را با اردوی دیگر، در اینجا مسیحیت، متمایز بدانند. باز در این نوع نگاه فروتنی و پذیرش غیر، عنصری ناشناخته است. به بیانی دیگر، منتقد صرفا با متر معیار خود، که فکر میکند متر راستی و حقیقت در دست اوست، به پای میز محاکمه مسیحیت مینشیند. با این اوصاف، معیار اخلاقی «فروتنی» را چه کسی تعیین میکند؟ آیا اصلا پذیرش در نگاه این منتقدین امری اخلاقی است یا خیالی؟
[1] تبار شناسیِ اخلاق. ترجمهِ داریوشِ آشوری.