عدم توازن ذهن بشری
به راستی در بازهای از تاریخ بشر زندگی میکنیم که بسیاری از مفاهیم طبیعی و آشنای بشری دستخوش تغییری هستند. در این برهۀ زمانی حتی مفهوم انسانیت دستخوش تغییر گشته است. انسان بودن به چه معناست؟ به عبارتی انسانیت چیست؟
طرح این سوال چه در حوزۀ آکادمیک یا غیرآکادمیک، پاسخ و عکسالعملهای متفاوتی را به همراه خواهد داشت. چنان تفاوت فاحشی که ذهن پویای خواننده را به شدت به خود مشغول خواهد ساخت. این مقوله به خودی خود منجر به بحثهای تند نیز میشود چه بسا که افزودن عناصر فلسفی، اجتماعی و مذهبی خود بر شعلههای آن خواهد افزود.
از آنجایی که دیدگاه یک سکولاریست (متفکر انسانگرا)، تلاش عمده در دوری جستن از هر نوع تعریف بر مبنای کتابمقدس است پس در این بخش به دیدگاه غیرمذهبی آن خواهیم پرداخت. غالبا، در ذهن یک سکولاریست هر گونه شرح پیرامون انسان میباید فاقد هر گونه ارجاع به خالقی به عنوان خداوند باشد که نزدیکی منحصربفردی با دیدگاه الاهیاتی مدرن (به اصطلاح مسیحی مدرن) دارد. در این پروسه نگاه از پایین به بالاست نه از بالا به پایین.
تفکر و اندیشۀ فلاسفه مدرن غربی متمرکز بر درک و میزان اکتساب انسانی است. کانون این گونه اندیشه حول محور ظرفیت عقلانی انسان میچرخد که فرایندی هدفمند است. هدفمندی این فرایند در معرفی نمودن منحصر بودن شناسۀ انسانی خلاصه میشود. در این چارچوب تعریف شدۀ اخیر، انسان به عنوان گونهای حیوانی اما باهوش مورد مطالعه قرار میگیرد. نگاهی به تاریخ فلسفۀ مبتنی بر انسان گرایی، ما را با فلاسفۀ مختلفی آشنا میسازد که هر یک از دیدگاه متفاوتی به این محصول تکامل (انسان) میپردازند. جالب است بدانیم که تمامی این نظریهها دارای زمینهای مشترک هستند (و در آینده مطئمنا مشترک خواهد بود) و آن پیچیدگی مقولۀ انسان بودن است.
شاید شما خواننده گرامی مانند نویسندۀ مقاله با بلیز پاسکال موافق باشید که مدعی بود، "انسان منحصرا مملو از تناقضات است بیش از هر مخلوقی دیگر". او در ادامه می گوید، " متفقا" انسان، والاترین مخلوق و در عین حال خوارترین موجود است." منظور پاسکال از این عبارت این بود که بُعد والای انسانی در تعمق و ژرف اندیشی او پیرامون فلسفۀ وجودی اوست. انسان موجودی است که قادر به اندیشدن در مورد آینده است. او قادر به تعمق و بسط نظریه و علل موجودیتش بر این کرۀ خاکی است.
در نقل قولی، یک فیلسوف معروف انگلیسی چنین مینویسد، "روش صحیح برای مطالعه بشر، درک موجود بشری است". به عبارتی، نحوۀ تفکر و اندیشۀ انسان پیرامون انسانیتش به عنوان یک مخلوق و چگونگی پاسخ ما به در تعریف انسانیت نقش مهمی را بازی میکند. نگاهی منصفانه به دنیای پیرامون ما کمکی در شناخت سایر موجودات (حیوانات) نمیکند. آیا حیوانات هم درکی از گناه دارند؟ و اگر دارند ملزم میشوند؟ و اگر پاسخ به به این پرسش مثبت باشد، پس در چه مقیاسی این الزام را متحمل میشوند؟
آنچه که مسلم است هنوز بین فلاسفه مناظره و اختلاف عمیقی در تعریف انسان و انسانیت وجود دارد. بیتردید وجود چنین مباحثی منجر به مشتق شدن شاخههای و مباحث تخصصی تر در علم فلسفه شد. در این راستا، علم معرفتشناسی در دایرۀ فلسفی وارد صحنه شد. معرفتشناسی در زبان ساده رشته یا فرایندی است که ما را در یافتن مرز بین اعتقاد توجیهی و نظر شخصی یاری میکند. "چگونه میدانیم، چیزی را که میدانیم؟" به عبارتی هدف از این علم درک پاسخی بیطرف به این سوال بود.
بالطبع فلاسفه مدرن دنیای غرب در پاسخ به این سوال، درایت و هوش بشری را عنصری منحصر بفرد در هویت بخشیدن به انسان یافتند. درایت و هوش انسانی به عنوان یک عنصر خاص او را از سایر مخلوقات و دنیای پیرامون او تفکیک نمود. در این مقطع زمانی بود که انسان به عنوان حیوانی دوراندیش با ظرفیت تفکر و تعمق بالاتر از سایر حیوانات معرفی گردید. چنین تعریفی امروز هم مورد تایید بسیاری از فلاسفه یا جامعهشناسانی هست که معتقد به خود محوری انسان هستند و این حقیقت نشانگر این است که تعریف انسان و انسانیت همچنان یک مفهوم بسیار پیچیده است.
یکی دیگر از مفاهیم فلسفی در قرن 18-ام که ذهن پویای فلاسفه را به خود مشغول کرده، مطالعۀ تاریخ بود. مفهومی ساخته و پرداخته توسط ولتر فیلسوف و نویسندۀ شهیر فرانسوی. در این اثناء ارتباط تنگاتنگی بین علم تاریخ و مفاهیم علوم انسانی به وجود آمد، برهۀ زمانی که باعث تولد دوران روشنفکری دنیای غرب شد. انسان و جامعۀ بشری میرفت تا مورد تسخیر تفکرات مدرن انسانی در قرن -20ام گردد. دنیای آکادمیک در آستانۀ آشنایی با توسعهای جدید و کاربردی بود که بعدها به عنوان آنتروپولوژی (یا مردم شناسی) مطرح گشت. این مقوله تلاش در درک و مطالعۀ انسان و فرهنگ انسانی داشت- به عبارتی پاسخ به سوالاتی نظیر، "انسانیت چیست؟ و وجود انسان و جامع بشری به چه معناست؟"
قدم گذاشتن به دنیای انسان و جامعۀ انسانی سوالات و چالشهای بیشماری را به همراه داشت. مفاهیم و عناوینی همانند ارزش انسان، نژاد انسان، جنیست، گرایش جنسی و سقط جنین. اگر چه مفاهیمی متفاوت اما ریشه دار در مفهوم انسان.
ادامه دارد ...
گروهی متشکل از اعضای سابق فعال در کلیسای انجیلی مشایخی ایران که بعد از مهاجرت به غرب با رصد روایت حاکم بر آموزهها و تعالیم کلیسای پروتستان فارسیزبان خارج از ایران، درصدد برآمدند تا با ارائه مطالب، نوشتهها اعم از نگارش یا ترجمه و تعالیم مبتنی بر کتابمقدس بستری را فراهم کنند تا نقشی هدایتگر و اصلاحگرانه برای کلیسای امروز و آینده در دنیای فارسیزبان باشند ...