صفحه نخست / دفاعیات / اعتقادات مسیحیت راست دین (بخش دوم)

اعتقادات مسیحیت راست دین (بخش دوم)


بخش بعدی

شخص عیسای مسیح
دو هزار سال پیش، عیسی سوال مهمی از شاگردان خود پرسید: «شما مرا که می‌دانید؟» (متی ۱۶: ۱۵). اساس ایمان مسیحی بر همین بنا شده که عیسای مسیح، بنیان‌گذار مسیحیت، کیست. داشتن شناخت و عقیده‌ای صحیح نسبت به مسیح، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.

عیسی انسان بود
کلیسای مسیحی همواره اعلام کرده که گرچه عیسای مسیح به نحوی مافوق طبیعی توسط روح‌القدس در رحم باکره قرار گرفت و خدای مجسم در جسم بشری بود، لیکن او کاملا یک انسان هم بود. تعلیم کتاب‌مقدس در خصوص انسان بودن وی بسیار روشن است.
•    او از لحاظ عقلانی و جسمانی رشد می‌کرد.
«عیسی در حکمت و قامت و رضامندی، نزد خدا و مردم ترقی می‌کرد» (لوقا ۲: ۵۲).
•    او به غذا نیاز داشت.
«و چون چهل شبانه‌روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید» (متی ۴: ۲).
•    او خسته می‌شد.
«... پس عیسی از سفر خسته شده...» (یوحنا ۴: ۶).
•    او به خواب احتیاج داشت.
«ناگاه اضطراب عظیمی در دریا پدید آمد، به حدی که امواج، کشتی را فرو می‌گرفت، و او در خواب بود» (متی ۸: ۲۴).
•    او گریست.
«عیسی بگریست» (یوحنا ۱۱: ۳۵).
•    او جان سپرد.
«... اما چون نزد عیسی آمدند و دیدند که پیش از آن مُرده است، ساق‌های او را نشکستند» (یوحنا ۱۱: ۳۳).
بنابراین، کتب مقدسه روشن می‌سازند که عیسی واقعا انسان بود. او تمامی خصوصیات انسان‌ها را دارا بود. 

عیسی خدا بود
عیسای ناصری انسان بود، لیکن نه فقط یک انسان صِرف. او خدا بود در جسم بشری. در عین حال که کتب‌ مقدسه تعلیم می‌دهند که او یک انسان بود، این را نیز روشن می‌سازند که او خدا بود. 
    عیسی ادعای خدایی کرد
عیسی و شاگردانش در آیات بسیاری به هویت وی اشاره کرده‌اند:
•    «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه، خدا بود» (یوحنا ۱: ۱). 
•    «عیسی بدو گفت، ... کسی که مرا دید، پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹).
•    «پس از این سبب، یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه تنها سبت را می‌شکست، بلکه خدا را نیز پدر خود گفته، خود را مساوی خدا می‌ساخت» (یوحنا ۵: ۱۷).
•    «و آن امید مبارک و تجلی جلال خدای عظیم و نجات‌دهندۀ خود ما، عیسای مسیح را انتظار می‌کشیم» (تیطس ۲: ۱۳).
•    «اکنون پیش از وقوع این را به شما می‌گویم، تا وقتی واقع شود، ایمان آورید که من او هستم» (یوحنا ۱۳: ۱۹، ترجمۀ جدید).
        عیسی اعمال خدایی انجام می‌داد
دوستان و دشمنان عیسی پیوسته از کارهایی که او انجام می‌داد، حیرت می‌کردند. در یوحنا باب ۱۰، عیسی ادعا می‌کند: «من و پدر، یک هستیم». سپس وقتی که یهودیان دوباره سعی می‌کنند که او را سنگسار نمایند، «عیسی بدیشان جواب داد، ”از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم؛ به سبب کدام یک از آنها مرا سنگسار می‌کنید؟“ یهودیان در جواب گفتند، ”به سبب عمل نیک، تو را سنگسار نمی‌کنیم، بلکه به سبب کفر؛ زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می‌خوانی“» (یوحنا ۱۰: ۳۰- ۳۳).
برخی از اعمال خدایی که انجام آنها به مسیح هم نسبت داده شده، عبارتند از:
    ۱- مسیح، همه چیز را آفرید (یوحنا ۱: ۳؛ کولسیان ۱: ۶؛ عبرانیان ۱: ۱۰).
    ۲- مسیح، همه چیز را نگه می‌دارد (کولسیان ۱: ۱۷؛ عبرانیان ۱: ۱۰).
    ۳- مسیح، مسیر تاریخ را جهت می‌دهد و هدایت می‌کند (اول قرنتیان ۱۰: ۱-۱۱).
    ۴- مسیح، گناه را می‌آمرزد (مرقس ۲: ۵-۱۲؛ کولسیان ۳: ۱۳).
    ۵- مسیح، حیات ابدی را عطا می‌کند (یوحنا ۱۰: ۲۸؛ اول یوحنا ۵: ۱۰).
    ۶- مسیح، در قیامت مردگان را بر می‌خیزاند (یوحنا ۱۱: ۲۵؛ ۵: ۲۱، ۲۸، ۲۹).
    ۷- مسیح، در روز داوری نهایی، تمام انسان‌ها را داوری خواهد کرد (یوحنا ۵: ۲۲، ۲۷؛ متی ۲۵: ۳۱-۴۶؛ دوم قرنتیان     ۵: ۱۰).
یکی از همین کارها باعث شد تا منتقدان به عیسی، یعنی رهبران مذهبی، واکنش بسیار شدیدی نشان دهند. این کار مورد شمارۀ ۴ فوق است: مسیح گناه را می‌آمرزد. مرقس ۲: ۵-۱۲ می‌گوید: 

«عیسی چون ایمان ایشان را دید، مفلوج را گفت: ”ای فرزند، گناهان تو آمرزیده شد.“ لیکن بعضی از کاتبان که در آنجا نشسته بودند، در دل خود تفکر نمودند که ”چرا این شخص چنین کفر می‌گوید؟ غیر از خدای واحد کیست که بتواند گناهان را بیامرزد؟“ در ساعت، عیسی در روح خود ادراک نموده که با خود چنین فکر می‌کنند؛ بدیشان گفت، از بهر چه این خیالات را به خاطر خود راه می‌دهید؟ کدام سهل‌تر است، مفلوج را گفتن ”گناهان تو آمرزیده شد“ یا گفتن ”برخیز و بستر خود را برداشته به خانۀ خود برو.“ او برخاست و بی‌تأمل بستر خود را برداشته پیش روی همه روانه شد، به طوری که همه حیران شده، خدا را تمجید نموده، گفتند، ”مثل این امر، هرگز ندیده بودیم.“»

بله، من می‌توانم گناهانی را که شما علیه من مرتکب شده‌اید ببخشم، لیکن این ثابت نمی‌کند که من خدا هستم. پس چرا این واقعیت که مسیح گناه را می‌آمرزد، ثابت می‌کند که او خداست؟ تنها خدا می‌تواند گناهانی را ببخشد که علیه او انجام شده‌اند. با این وجود، مسیح ادعا کرد که می‌تواند گناهانی را بیامرزد که علیه خدا انجام شده‌اند. از این رو، عیسی با آمرزیدن گناهان آن شخص مفلوج، یکی از شجاعانه‌ترین ادعاهای الوهیت را به جا آورد. 
در موارد بسیار دیگر، عیسی ادعای خدایی کرد که بدون شک ثابت می‌کند که او به خدا بودن خود ایمان داشت.


عیسی صفات الاهی داشت
    در عمل
عیسی نه تنها ادعا کرد که خداست، بلکه نشان داد که توانایی انجام کارهایی را دارد که فقط خدا می‌توانست انجام دهد.
•    عیسی بر طبیعت اقتدار داشت.
«و در همان روز وقت شام، بدشان گفت، ”به کنارۀ دیگر عبور کنیم.“ پس چون آن گروه را رخصت دادند، او را همان طوری که در کشتی بود برداشتند و چند زورق دیگر نیز همراه او بود، که ناگاه طوفانی عظیم از باد پدید آمد و امواج بر کشتی می‌خورد، به قسمی که بر می‌گشت. و او در مؤخر کشتی بر بالشی خفته بود. پس او را بیدار کرده گفتند، ”ای استاد، آیا تو را باکی نیست که هلاک شویم؟“ در ساعت او برخاسته باد را نهیب داد و به دریا گفت، ”ساکن شو و خاموش باش“؛ که باد، ساکن شده، آرامی کامل پدید آمد. و ایشان را گفت، ”از بهر چه چنین ترسانید و چون است که ایمان ندارید؟“ پس بی‌نهایت ترسان شده به یکدیگر گفتند، ”این کیست که باد و و دریا هم او را اطاعت می‌کنند؟“» (مرقس ۴: ۳۵-۴۱).
•    عیسی صحبت از وقایعی کرد که در زمان انجام‌شان، او در آنها حضور نداشت.
«و عیسی چون دید که نتنائیل به سوی او می‌آید، دربارۀ او گفت، ”اینک اسرائیلی حقیقی که در او مکری نیست.“ نتنائیل بدو گفت، ”مرا از کجا می‌شناسی؟“ عیسی در جواب وی گفت، ”قبل از آنکه فیلیپس تو را دعوت کند، در حینی که زیر درخت انجیر بودی، تو را دیدم.“ نتنائیل در جواب او گفت، ”ای استاد؛ تو پسر خدایی. تو پادشاه اسرائیل هستی.“ عیسی در جواب او گفت، ”آیا از اینکه به تو گفتم که تو را زیر درخت انجیر دیدم ایمان آوردی؟ بعد از این، چیزهای بزرگتر از این خواهی دید“» (یوحنا ۱: ۴۷-۵۰).
•    عیسی افکار مردم را دقیقا می‌دانست.
«او خیالات ایشان را درک نموده...» (لوقا ۶: ۸).
•    عیسی بر مرگ و زندگی اقتدار داشت. 
«و در روز بعد، به شهری مسمّی به نائین می‌رفت و بسیاری از شاگردان او و گروهی عظیم همراهش می‌رفتند. چون نزدیک به دروازۀ شهر رسید، ناگاه مِیِّتی را که پسر یگانۀ بیوه‌زنی بود می‌بردند و انبوهی کثیر از اهل شهر با وی می‌آمدند. چون خداوند او را دید، دلش بر او بسوخت و به وی گفت، ”گریان مباش.“ و نزدیک آمده، تابوت را لمس نمود و حاملان آن بایستادند. پس گفت، ”ای جوان؛ تو را می‌گویم برخیز!“ در ساعت، آن مُرده راست نشست و سخن گفتن آغاز کرد و او را به مادرش سپرد. پس خوف، همه را فرا گرفت و خدا را تمجیدکنان می‌گفتند که ”نبی بزرگ در میان ما مبعوث شده“ و ”خدا از قوم خود تفقد نموده است.“ پس این خبر دربارۀ او در تمام یهودیه و جمیع آن مرز و بوم منتشر شد» (لوقا ۷: ۱۱-۱۷).
 


بخش بعدی

...

 

رفتن به بالا