صفحه نخست / تفسیر و هرمنوتیک / ابزار هدف نویسنده

ابزار هدف نویسنده


بخش بعدی

ابزار هدف نویسنده

 

یادم میآید وقتی دانشجو بودم (نایجل)، یک بار یک جلسه مطالعه کتابمقدس را با استفاده از آیات زیر اداره میکردم:

 

[خدا] ما را نجات داد و به دعوت مقدس خواند نه به حسب اعمال ما بلکه بر حسب اراده خود و آن فیضی که قبل از قدیم‌الایام در مسیح عیسی به ما عطا شد. اما الحال آشکار گردید به ظهور نجات‌دهنده ما عیسای مسیح که موت را نیست ساخت و حیات و بیفسادی را روشن گردانید به وسیله انجیل (دوم تیموتائوس 1: 9-10).

 

حین مدیریت جلسه، از گروه خواستم به همه حقایق جالب انجیل که پولس به آنها اشاره میکند نگاهی بیندازند- ما با فیض نجات یافتهایم نه اعمال (کمی روی آن وقت صرف کردیم چون فکر کردم مطلب خیلی خوبی بود)؛ خدا از ازل ما را انتخاب میکند؛ عیسی بر موت غالب شده؛ تقدس مهم است و غیره. درباره هر کدام از این موضوعات سوالاتی پرسیدم و درباره معنی ضمنی آن در رابطه با زندگی خودمان تامل کردیم. با این‌حال، یک سوال وجود داشت که من هرگز نپرسیدم. چرا پولس همه این چیزها را میگوید؟

 

من همه وقت‌مان را بر اینکه پولس چه گفت گذاشتم، اما درباره چرایی آن فکر نکردیم.

وقتی چیزی را میگویید، بدیهی به نظر میآید، اما نویسندگان کتابمقدس وقتی کتاب‌های‌شان را مینوشتند منظور خاصی در ذهن‌شان بود. آنها بدون هدف و تصادفی، با عجله چیزی که به فکرشان رسیده را ننوشتند. ما این را میدانیم چون بیشتر وقت‌ها آنها به ما میگویند که هدف‌شان چیست. برای مثال، یوحنا در انتهای انجیل خود میگوید: « عیسی معجزات دیگر بسیار نزد شاگردان نمود که در این کتاب نوشته نشد. لیکن این قدر نوشته شد تا ایمان آورید که عیسای مسیح پسر خداست و تا ایمان آورده به اسم او حیات یابید» (یوحنا 20: 30-31).

چیزهای زیادی وجود داشت که یوحنا میتوانست به ما بگوید اما نگفت. او گفتههای خودش را با هدفی خاص نوشت که به ما نشان دهد عیسی همان مسیح، پسر خداست تا ما به او ایمان بیاوریم و به حیات جاودانی دست پیدا کنیم.

از آنجا که نویسندگان کتابمقدس الهام گرفته بودند، هدف آنها هدف خداست. این به این معناست که یکی از بزرگترین و مفیدترین سوالاتی که میتوانیم درباره یک عبارت انجیل بپرسیم، این است که: «چرا نویسنده این را نوشت؟» اگر در طول راه از یک یا دو نکته آگاه شویم، اما هدف کلی از آنچه آنها میگویند را درک نکنیم، آن وقت، در واقع اصلا آنها را نفهمیدهایم.

این همان اشتباهی بود که من نسبت به دانشجویان کلاس مطالعه کتابمقدسی که در بالا شرح دادم مرتکب شدم. من بر تعداد زیادی از حقایقی که در عبارت مذکور آمده بود تمرکز کردم و چیزهای زیادی یاد گرفتیم، اما واقعیت کلی یا نکته مهم را ندیدم. شاید بتوان گفت به جای اینکه اصل را ببینم به سراغ فرعیات رفتم.

 

دلیل نوشتن من این است که

گاهی نویسنده در آنچه شاید ما آن را «دیباچه» بنامیم، صراحتا به ما میگوید که چرا کتابش را مینویسد. ما قبلا یک نمونه را در انجیل یوحنا دیدیم. این هم دو نمونه دیگر:

 

از آن جهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تالیف حکایت آن اموری که نزد ما به اتمام رسید، چنانچه آنانی که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند، من نیز مصلحت چنان دیدم که  همه را من‌البدایه به تدقیق در پی رفته، به ترتیب به تو بنویسم ای تئوفلیس عزیز، تا صحت آن کلامی را که در آن تعلیم یافتهای دریابی. (لوقا 1: 1-4) 

 

این را نوشتم به شما که به اسم خدا ایمان آوردهاید تا بدانید که حیات جاودانی دارید و تا به اسم پسر خدا  ایمان بیاورید (اول یوحنا 5: 13). 

 

اگر نویسنده به ما گفته است که چرا مینویسد، باید بگذاریم این نکته در تفسیر بقیه کتاب ما را راهنمایی کند.

برای مثال، رساله اول یوحنا شامل چندین «آزمون» است که میتوانید بفهمید آیا ایمان شما واقعی است یا نه. آیا شما اطمینان دارید که عیسی پادشاه است؟ آیا  محبت شما نسبت به سایر مسیحیان بیریاست؟ آیا زندگی شما حاکی از اطاعت احکام عیسی است؟

اینها سوالات خوبی هستند، اما گاهی در دست آدمهایی با وجدان بیش از حد حساس، میتوانند کاملا مخرب باشند. یکی از دوست داشتنیترین مسیحیانی که میشناسم با این ذهنیت که او در امتحان محبت به دیگران رد شده و نمیتواند یک مسیحی واقعی باشد، همیشه با خواندن اول یوحنا پریشان میشود. اما اگر دوباره نگاهی به دیباچه اول یوحنا بیندازد، حتما بهتر از این فکر میکند. اول یوحنا نامهای است به ایمانداران تا آنان را خاطر جمع کند و به آنها اطمینان بدهد که حیات ابدی دارند. باید فکر کنید: «من بقیه مسیحی‌ها رو دوست دارم- نه بدون نقص، اما اونها رو دوست دارم و این هم عالیه چون معنیش اینه که من در راه بهشت واقعی هستم!» استفاده از اول یوحنا برای سست کردن اطمینان شما مثل استفاده از یک کتری برای درست کردن یخ است- این در تضاد با چیزی است که برای آن ساخته شده!

کارآگاه‌بازی

درصورت عدم وجود یک «دیباچه» (یا همان جمله هدف) خاص از سوی نویسندهمان، مجبوریم کارآگاه‌بازی کنیم: در کتاب به دنبال سرنخی درباره اینکه چرا نوشته شده است و موضوعات اصلی آن چه هستند بگردیم. آشنایی با کتاب کلید معماست و هیچ چیز نمیتواند بهتر از چند بار مطالعه همه کتاب، ما را به هدف برساند. با این‌حال، میدانیم که این انتظار درباره فلیمون یا سوم یوحنا تا اندازهای واقعگرایانه‌‌تر است تا پنجاه باب از کتابی حماسی مثل پیدایش!

اگر به یک رساله از عهد جدید یا نبوتی از عهدعتیق (برای مثال ارمیا) میپردازید، سوالات زیر میتوانند مفید باشند:

 

نویسنده کیست و برای چه کسی (کسانی) مینویسد؟

وضعیت نویسنده و خوانندگان چیست؟

آیا ما از مشکلاتی که باید مورد توجه قرار بگیرند، آگاهیم؟

آیا موضوعاتی تکراری یا ایده واحدی که همه چیز را به هم مرتبط نگه میدارد وجود دارند؟

 

 وقتی صحبت از روایت میشود، شما میتوانید از هدف نویسنده، مطابق آنچه انتخاب کرده در روایت خود بیاورد یا آنچه از روایتش حذف کرده، ایده بگیرید. عهد عتیق به تاریخی چند صد ساله میپردازد. گاهی نویسنده گازش را میگیرد و همه زندگی یک نفر را در یک یا دو آیه تعریف میکند، جای دیگر سرعت را کم میکند و چندین ساعت را صرف جزئیات میکند. باید بپرسیم: «چرا ما این همه درباره این موضوع میشنویم و خیلی کم درباره آن موضوع دیگر؟»

هر وقت به دو روایت مختلف از یک حادثه میرسیم باید ابزار هدف نویسنده را به کار ببریم. بیشتر طرح داستانی کتاب سموئیل و پادشاهان، در کتاب تواریخ تکرار شده، اما آنها چیزهای کاملا مشابهی را شامل نمیشوند و یا تاکیدی دقیقا مشابه را مطرح نمیکنند. برای مثال، کتاب تواریخ، زنای داوود با بتشبع را حذف میکند. چون هدف او بزرگداشت چیزهای نیکو از پادشاه یهودا بوده تا همه چیز را برای آمدن بزرگترینِ پادشاهان، عیسی، آماده کند. کتاب دوم سموئیل این موضوع را در خودش آورده است. این کتاب هدف متفاوتی داشت، یعنی میخواست نشان بدهد که حتی داوود پادشاه نیز گناهکاری است که به نجاتدهنده نیاز دارد.

متی، مرقس و لوقا حوادث مشابه زیادی از زندگی عیسی را ثبت کردند و حوادثی را مطرح میکنند که خیلی کم با یوحنا هم‌پوشانی دارند. اما مواظب باشید: در حین مطالعه متی ارجاع به نسخه لوقا در همان داستان و کامل کردن جزئیات مفقود با آنچه لوقا به ما میگوید شاید یک اشتباه باشد. اگر متی از حذف آن جزئیات منظوری داشته چه؟ اگر او عمدا بر مکان متفاوتی تاکید کرده چه؟ اگر هدفش با هدف لوقا فرق داشت چه؟

ما به شما گفتیم که چگونه در مورد رسالات، نبوت‌ها و روایات کارآگاه‌بازی کنید. درباره کتاب‌های دیگر مثل جامعه یا لاویان یا غزل غزل‌ها چطور؟ پاسخ این است که: بسیار سختتر است و متاسفانه ما فقط میتوانیم آن بخش از نصیحت کارآگاهانه را پیشنهاد کنیم که باید از حس بویایی خودتان استفاده کنید! چه موضوعاتی غالب هستند؟ چه چیزی به نظر میرسد مد نظر نویسنده باشد؟

 

ابزار هدف نویسنده و ابزارهای دیگر

هدف نویسنده شاه کلید و بهترین ابزار ممکن است. مثل چاقوی چندکاره سوئیسی است که  هر کاری از آن بر میآید. به طور کلی هر روشی، هدف کلیاش این است که با ابزار تکرار یا کلمات ربط یا هر ابزار دیگری به شما کمک کند که هدف نویسنده را پیدا کنید. هرگز این را فراموش نکنید!

مثال عملی

از آنجا که قبلا به دوم تیموتائوس اشاره کردیم، بیایید به آن برگردیم. این رساله به اندازه کافی کوتاه هست که بشود آن را خواند و چندین بار بازخوانی کرد. وقتی کارآگاه‌بازی میکنیم، تصویر زیر آشکار میشود:

پولس به تیموتائوس که با او رابطه نزدیکی دارد مینویسد (1:1 -7). پولس یک رسول است، یک واعظ خادم برای مسیح (1:1و11). به خاطر موعظه انجیل بسیار رنج کشیده است (11:1و12، 3: 10و11). زندانی است (8:1) و خیلیها او را ترک کردند (16:4،15:1-14) و فکر میکند مشرف به موت است (6:4-8).

تیموتائوس رهبر کلیساست (1: 6، 2: 2 و 14). معلمین دروغینی در کلیسای او وجود دارند که انجیل حقیقی را تحریف میکنند (۲: 14-18، ۲۲-۲۶، ۳: ۱- ۱۰ و ۱۳). بدتر از همه اینکه بعضی در کلیسا مشتاق شنیدن این عقاید غلط هستند (۴: 3- 4).

پولس بیشتر وقت خود را صرف تشویق تیموتائوس برای ایستادن برای انجیل حقیقی میکند (8:1و13و14)، تا خودش آن را تعلیم دهد و دیگران را تعلیم بدهد که آنها نیز آن را تعلیم بدهند (2:2و14:3،15-17). او درباره معلمان دروغین به تیموتائوس هشدار میدهد و به او یاد میدهد که چگونه با آنها برخورد کند (2: 14- 26، 3: 1- 10). پولس به تیموتائوس میگوید که در این راه باید رنج را تحمل کند (1: 8، 2: 3- 13، 3: 10- 12). او دائما پاداش ملکوت (برای مثال: 1: 1، 10)  و حقیقت سخت داوری (2: 12- 13؛ 4: 1) را به تیموتائوس یادآوری میکند.

با کنار هم گذاشتن همه اینها، روش کار کارآگاهی ما روشن میکند که هدف پولس از نوشتن به تیموتائوس برانگیختن او برای ادامه ایستادگی در بشارت انجیل، علیرغم جفاها و با در نظر داشتن جلال آیندهای است که در انتظار اوست.

با در نظرگرفتن این نکته، بیایید به دو آیه که در آغاز اشاره کردم برگردیم:

 

[خدا] ما را نجات داد و به دعوت مقدس خواند نه به حسب اعمال ما بلکه بر حسب اراده خود و آن فیضی که قبل از قدیم‌الایام در مسیح عیسی به ما عطا شد. اما الحال آشکار گردید به ظهور نجات‌دهندهی ما عیسای مسیح که موت را نیست ساخت و حیات و بیفسادی را روشن گردانید به وسیله انجیل. (دوم تیموتائوس9:1-10)

 

این صرفا توصیفی است از انجیل مسیح. عجیب است چون تیموتائوس قبلا از انجیل آگاه بود. این برای او خبرتازهای نبود که نجات یافته یا به زندگی مقدس فراخوانده شده؛ در این باور که عیسی مرگ را نابود کرده، چیز جدیدی وجود ندارد. همه اینها موضوعات آشنایی هستند. این همان انجیل قدیمی است.

دقیقا همان انجیل قدیمی. حالا با توجه به اینکه ما از هدف رساله آگاه شدیم، این امر کاملا منطقی است. تیموتائوس به انجیل بچسب! همان انجیل قدیمی. آن را تعلیم بده حتی اگر مردم کلیسای تو همیشه مایل به شنیدن آن نیستند؛ حتی اگر این کار به معنای رنج و سختی کشیدن باشد. تیموتائوس، این همان انجیل است؛ خدا ما را نجات داده! نه به خاطر آن چیزی که انجام دادیم بلکه به خاطر فیض خودش! تیموتائوس عیسی بر مرگ پیروز شده! حیات و جاودانگی پیش روی ماست. این عالی نیست؟ ارزش رنج کشیدن نداره؟

 


بخش بعدی

...

 

رفتن به بالا