انجيل مَتّي اولين کتاب از مجموعه کتب عهد جديد، يکي از چهار روايت مستدل از تولد، زندگی، خدمت، مرگ و قيام عيسای مسيح به شمار میآيد. اين روايت با نگاهی به شجرهنامۀ عيسای ناصری در باب نخست، مسيح موعود را به ابراهيم و داوود در عهد عتيق پيوند میدهد و در بابهای دوم و سوم، داستان تولد عيسی را تحقق وعدۀ ظهور مسيح موعود مطابق عهد عتيق خوانده و او را عمانوئيل يعنی «خدا با ماست» معرفی میکند. در بابهای چهار تا هفت، عيسی ظهور پادشاهی خدا را اعلام میکند و به اين ترتيب بُنمايۀ اصلی خدمت خود يعنی نقشۀ خدا برای نجات بشر از طريق مسيح موعود را به خوانندگان ارائه میدهد. در ادامه، در بابهای هشت تا ده، تجلی پادشاهی خدا با دعوت عيسی به پيروی از او با تعاليم عيسی دربارۀ رنجديدگان، دردمندان، و شکستهدلان به گونهای پيوند میخورد که فيض مسيح را در زندگی فرد فرد پيروان او به نمايش میگذارد. به عبارتی، برای درک و دريافت پادشاهی خدا بايد سرمشق مسيح را پی گرفت. بابهای يازده تا سيزده، روايتگر پاسخ و واکنش طيفهای مختلف مردم به دعوت عيسی است که در نهايت با مجموعهای از داستانهای آموزندۀ تعليمی مسيح که به زبان آموزههای مسيحی «مَثَل» خوانده میشوند در باب سيزده به پايان میرسد.
در نيمۀ دوم کتاب، متّی در بابهای چهارده تا بيست، با روايت پذيرش عيسی از سوی مردم با پيشينۀ يهودی و غيريهودی و واکنش منفی روحانيون يهودی بر رد ادعای عيسی مبنی بر اين که او همان مسيح موعود است، ادامه میدهد. اما برخلاف نظر بسياری، استدلال مسيح بر پادشاهی خدا، نه با پيروزمندی به قدرت جنگ و زور شمشير بلکه به مدد رنج و مرگی ميسر میشد که خون او برای نجات قومش از گناه بايد ريخته میشد. در اصل، عيسی در روايت انجيل متّی خود را پادشاهی خدمتگزار معرفی میکند که حکومت او بر پايۀ جان دادن برای اسرائيل و همۀ جهان تعريف میشود. اين نوع فرمانروايی آنچنان غريب و نامتعارف به نظر میآيد که عيسی در بابهای هجده تا بيست به تشريح ذات وارونۀ اين پادشاهی میپردازد. در اين پادشاهی به جای انتقام، بخشش هنجار محسوب میشود و حرمت با خدمت به ديگران به دست میآيد و نه به برتریطلبی. در بابهای بيست و يک تا بيست و پنج، اين دو پادشاهی در مقابل هم قرار میگيرند. از يک سو، رهبران در پی رسوايی عيسی بر میآيند ولی او با پاسخ قاطع مبنی بر رياکاری، تزوير و دُکانداری دينی، آنها را به چالش میکشد که در نهايت همين به دستاويزی برای قتل عيسی در بابهای پايانی روايت متّی بدل میشود. اما بايد خاطرنشان کرد که روايت مرگ او پيش از وقوع در جای جای صحبتهای مسيح در بابهای پيشين و سرانجام در بابهای بيست و سه تا بيست و پنجم خطاب به شاگردانش آمده است.
سرانجام در بابهای پايانی، باب بيست و شش تا بيست و هشتم، بر سفرهای که بدان عشای ربّانی میگوييم، عيسی بازتعريفی از نان و شراب به عنوان خون و بدن خود به شاگردان ارائه میدهد که يادآوریای از بدن کوفته و خون ريخته شدۀ مسيح برای نجات بشر است. ديری نمیپايد که بعد از شام، عيسی به ترغيب روحانيون يهود دستگير و شکنجه میشود که در نهايت با حکم پادشاه به مرگ روی صليب میانجامد. اينجاست که دوباره در بخش پايانی، روايت متّی با استناد به عهد عتيق، تحقق ظهور مسيح را به بحث میگذارد و از پادشاه خدمتگزاری صحبت میکند که به داوری قوم ننشسته، بلکه خود او در تخت قضاوت قوم به مرگ محکوم میشود تا راهی برای نجات و رهايی کامل آنها فراهم کند.
در باب آخر، نقطۀ اوج روايت زندگی عيسی با قيام او از مردگان در روز سوم رقم میخورد. اينجاست که مسيحِ قيام کرده پيش از صعود به آسمان تعاليم پايانی خود را به شاگردانش ارائه میکند. او که با قيام از مردگان بر مرگ پيروز شده، بر اعتبار پادشاهی خود بر جهان صحه میگذارد و از آنها میخواهد تا به همۀ جهان بروند و اين خبر خوش را به ديگران اعلام کنند. و در نهايت انجيل به روايت متّی با وعدۀ مسيح مبنی بر همراهی با آنان تا انقضای عالم که تجلّی دوبارهای از نام او يعنی «خدا با ما» است به پايان میرسد.