امروزه ما می‌دانیم که خدا همواره به شکل تثلیث وجود داشته است و تمایزات شخصی بین پدر، پسر و روح‌القدس همیشه در خصوص خدا صادق بوده است. هر سه شخص تثلیث همیشه نامخلوق و کاملا خدا بوده و هستند. اما در دوران عهد عتیق، قوم خدا درك نکرده بودند که خدا در سه شخص وجود دارد. آنها صرفا او را به عنوان یگانه خداي حقیقی می‌شناختند و می‌پرستیدند. البته در عهد عتیق اشاراتی می‌بینیم  دال بر اینکه روح‌القدس یک شخص مجزا است. ولی فقط در پرتو عهد جدید است که می‌توانیم آن اشارات را تشخیص دهیم.

بی. بی. وارفیلد (B. B. Warfield)، الاهیدان قرن بیستم، که بین سال‌هاي ۱۸۵۱ تا ۱۹۲۱ زندگی می‌کرد، عهد عتیق را به اتاقی تشبیه کرد که به زیبایی مفروش شده، ولی بسیار کم‌ نور است. به عقیدة وي، اگر آن اتاق روشنایی بهتری داشته باشد، به این معنا نیست که اثاثیه‌اش عوض شده باشند. نور بیشتر به ما این امکان را می‌دهد تا چیزهایی که از قبل آنجا بودند را مشاهده کنیم. دقت بفرمایید که چطور وارفیلد در کتاب خود با عنوان «آموزۀ تثلیث» که در سال ۱۹۱۵ منتشر شده از این مثال استفاده می‌کند تا اندیشة تثلیث را شرح دهد:

«راز تثلیث در عهدعتیق آشکار نشده است؛ اما راز تثلیث در بطن مکاشفۀ عهد عتیق قرار دارد و در جاي جای آن قابل مشاهده است. بنابراین، مکاشفة عهد عتیق از خدا به واسطۀ مکاشفۀ کامل‌تري که در پی آن می‌آید، اصلاح نشده، بلکه فقط کامل‌تر، مفصل‌تر و گسترده‌تر شده است.»

خدا خود را در عهد عتیق به عنوان تثلیث آشکار نکرد – حداقل نه به طریقی که قومش بتوانند به وضوح آن را تشخیص دهند. با این وجود، چون خدا به راستی در تثلیث وجود دارد و عهدعتیق او را واقعا آشکار می‌کند، عهدعتیق حاوی نشانه‌هایی دربارة تثلیث است، و هنگامی که ما عهدعتیق را با بینشی برخاسته از عهد جدید می‌خوانیم، می‌توانیم این نشانه‌ها را واضح‌تر تشخیص دهیم.

در پایان این توضیح از دکتر استیو مک ‌کینیون شاید خالی از فایده نباشد: 

«بنابراین، عهد عتیق داستان عملِ خدا در آماده‌سازی آمدن منجی یا ماشیاح را بیان می‌کند. و برای انجام این، از توصیف کار خدا به وسیلۀ روح خدا و به وسیلۀ پسر، برای مثال، در مزمور دو (لطفا به این باب مراجعه کنید) استفاده می‌کند. و بنابراین در سراسر عهدعتیق می‌توانید یک معرفی از نه تنها نام خدا، بلکه عمل او که با نامش مرتبط است پیدا کنید.

اما وقتی خدا کار می‌کند، به اشکال متعددی در متن کار می‌کند. بنابراین، سبک بیانِ خدا در چگونگی انجامِ کار او چند گانه است و این کار به وسیلة پسرش، یا بوسیلۀ کلام او در مزمور ۳۳، یا به وسیلة روح  مقدس او باشد، معرف این اندیشه است که مقام الوهیت شامل چند شخص می‌شود، بدون نیاز به اینکه صراحتی دربارة آن وجود داشته باشد.

عهد جدید موضوع را درست از جایی ادامه می‌دهد که عهدعتیق رها می‌کند. تمرکز عهد جدید بر روی کار خدا در عیسای مسیح به عنوان پسرِ خداست، و در تعمید عیسی، پدر، پسر و روح‌ القدس هر سه با هم ظاهر می‌شوند.
 پس اینجا با حالت‌گرایی مواجه نیستیم که اینها فقط نام‌هایی باشند که به یک شخص یا فرد واحد نسبت داده می‌شوند (قابل توجه عزیزانی که وابسته به گروه پنطیکاستی یگانه‌پرست (Oneness Pentecostal)  هستند). پدر، پسر و روح‌القدس اشخاصی مجزا هستند، و عهد جدید قادر است تمام شروط و کار وعده داده شدة خدا در عهد عتیق را به ثمر بنشاند. هر دو عهد اندیشه، کار خدا، نام خدا، همچنین پسر و روح‌القدس را معرفی می‌کنند و سپس عهد جدید همة آن مفاهیم و اسامی را به ‌طور کامل گرد می‌آورد تا آموزهء مقدس تثلیث را به ما ارائه کند.»

 

#تثلیث_اقدس

#عهد_عتیق

#نداگر