راهبران تعلیم‌پذیر

کتاب‌مقدس مملو است از نام افراد و شخصیت‌های مختلف- حدودا ۳۲۳۷ نام و شخصیت اصلی و فرعی. فهرست نام این افراد، سوای اهمیت نقش آنها در تاریخ رستگاری بشر که در عهد جدید با شخصیت اصلی آن یعنی عیسای مسیح به اوج خود رسیده، به نام رسولان و راهبران کلیسای اولیه مزین شده است. عهد خدا با آدم، ابراهیم، موسی و داوود تا کمال این عهد در عیسای مسیح، به نقش برجستۀ شخصیت‌های منتخب خدا برای پیشبرد ملکوت او در طول تاریخ بشر اشاره می‌کند. اما این نقش راهبری در رسالات رسولان در دوران کمال عهد پس از تجسم نجات‌دهندۀ جهان بر زمین بنیان گذاشته شد و  ایدۀ پیشبرد ملکوت خدا در قالب کلیسای جهانی از آغاز قرن اول میلادی با فهرست کاملی از این ویژگی‌های راهبری در سه بخش مهم عهد جدید در اول تیموتائوس باب سوم، تیطس باب اول، و اول پطرس باب پنجم  به کلیسا عطا شده است (نک. شبان شمارۀ ۷۷-۷۵). اما یکی از مواردی که در شَمای کلی کتاب‌مقدس در باب راهبران نمود پیدا می‌کند انتظار کلام خدا از «تعلیم‌پذیری» خود راهبران قوم خدا در طول تاریخ است. آنچه در پی می‌آید نگاهی به پیش‌فرض‌های نادرست از خادمین و راهبران است که در نور تعالیم کتاب‌مقدس مورد بررسی قرار گرفته تا درک درستی از این مقولۀ مهم به دست بدهد. 

پیش‌فرض نادرست اول: راهبران هرگز اشتباه نمی‌کنند.
تاریخ مدون کتاب‌مقدس و تاریخ دو هزار سالۀ مسیحیت نشان داده است که راهبران اشتباه می‌کنند و متاسفانه حتی خطای کوچک آنها ممکن است تبعات بزرگتری از اشتباهِ هم‌وزن عضو بی‌منصب کلیسایی به بار بیاورد. گناه آدم و سقوط بشر (پیدایش ۳) دلیلی قطعی و محکم بر خطاپذیری بشر سقوط کرده است که شامل همة بشر می‌شود، چه رهرو و چه راهبر؛ خطای ابراهیم در برابر ابی‌ملک در جرار (پیدایش باب ۲۰: ۱- 18)، کم‌ایمانی موسی و هارون (اعداد ۲۰ و ر.ک. آیة ۱۲)، خطای داوود در فریفتن زن بتشبع (دوم سموئیل باب یازدهم)، انکار عیسی از زبان پطرس (لوقا ۲۲: ۶۱) و موارد بسیار دیگری، گواه بر خطاپذیری همه و به طور خاص، راهبران است. گناه آدم به سقوط بشر انجامید. خطای ابراهیم ممکن بود بر عهد خدا با ابراهیم تاثیر بگذارد. گناه داوود در مقام پیشرو اسرائیل، قوم و خانواده‌ای را به بحران کشید. نمونۀ موسی و هارون تاثیر بسیاری بر نوع راهبری قوم داشت. با این اوصاف، اگر بپذیریم هیچ‌کس بری از خطا و اشتباه نیست، به نوعی از پیش‌فرضی کلی همه خطا کرده‌اند و می‌کنند و به این موضوع می‌رسیم که راهبران هم بری از اشتباه و خطا نیستند. 

پیش‌فرض نادرست دوم: راهبران فقط به خدا پاسخگو هستند. 
واقعیت صریح کلام خدا این است که همه از جمله مسیحیان و غیرمسیحیان به خدا پاسخگو هستند (نک. رومیان ۳: ۹- ۱۹) و باید در برابر مسیح زانو خم کرده و در حضور او قرار بگیرند (فیلیپیان ۲: ۹- ۱۱). مسیح به طور مستقیم از ضرورت پاسخگویی سخن به میان می‌آورد. (نک. لوقا ۱۲: ۴۸) که گریزی از آن نیست. عیسای مسیح به دفعات از روز داوری و پاسخگویی سخن گفت. در نمونه‌ای از زندگی زمینی عیسی، فریسیان به او اتهام می‌زنند و معجزاتش را به شیطان نسبت می‌دهند. عیسی در پاسخ به اتهامات فریسیان به قلب مملو از شرارت آنها اشاره می‌کند و در ادامه به ضرورت مسئولیت فردی هر کس برای اعمال و گفته‌هایش اشاره می‌کند. 

پاسخگویی در معنای وسیع‌تر کلمه، در عالم سیاست‌ورزی، اصل حاکم بر جامعة مردم‌سالار است- جوامعی که رهبران‌شان خود را مکلف به تعهدات خود در جایگاه یک راهبر اجتماعی می‌دانند. واضح است که جامعه‌ای که در آن راهبران هیچ‌گونه تعهدی به نهادهای دیگرِ قدرت از جمله مجلس منتخب مردم ندارند، مردم‌سالار و پیشرو نخواهد بود. اصل پاسخگویی از نشانه‌های یک جامعة پویا و پیشرونده است که با ایجاد محدودیت‌ها، انتظارات و شرح وظایف برای راهبران خود حدودی  تعیین می‌کند که در راستای منافع یک فرهنگ و یک جامعة مشخص در یک مرزبندی مشخص حرکت کند و جامعه را به پیش ببرد. این حد و حدود در کلام خدا برای راهبران کلیسا مشخص شده است. به همین دلیل است که ساختار ادارۀ کلیسا، باید نظامی با راهبری جمعی باشد تا پاسخگویی معنا پیدا کند و راهبران نه تنها به خدا، بلکه به مشایخ کلیسا یا گروه راهبری و در مجموع به جماعت کلیسایی خود پاسخگو باشند. این البته در مورد اعضای بی‌منصب کلیسایی هم صدق می‌کند تا نسبت به راهبران کلیسایی خود متعهد باشند و بدانها اقتدا کنند (عبرانیان ۱۳: ۱۷).


اصول تعلیم‌پذیری راهبران

 اصل اول:  راهبران جویندگانِ همیشه تعلیم‌پذیرند.  
تعلیم‌پذیری به این معناست که شما همیشه- بدون توجه به سن و سال و تجربیات پیشین- آمادۀ یادگیری هستید. شما به صورت متداوم مستعد یادگیری هستید که این نه موضوع می‌شناسد و نه زمان خاص. راه گریزی نیست- تعلیم‌پذیری همیشگی است و اصل مهم رشد روحانی، رشد شخصیتی در همۀ ابعاد زندگی روحانی و گام برداشتن با خداست. نمونه‌های بسیاری از رهبران و مشایخ کلیسا به چشم دیده‌ایم که حتی در کهنسالی مستعد یادگیری از جوانسالان هم‌خدمت خود بودند و مواردی هم بوده که جوانان بالغ یادگیری از تجربیات و نصایح دیگران را بر‌نمی‌تابند و گوشی برای شنیدن و یادگیری ندارند. سلیمان در مثل دیگری این نکتۀ پندآموز را به همۀ ما یادآور می‌شود: «از تکبر جز نزاع چیزی پیدا نمی‌شود، اما با آنانی که پند می‌پذیرند حکمت است.» (امثال ۱۳: ۱۰)

حکمت از نگاه خدا در این نکته نهفته است که یاد بگیریم چگونه بدون حالتی تدافعی یا تقلیل‌گرِ پند دیگران، نصحیت را بشنویم و بدان گوش کنیم. حکمت این است که  خود را فروتن کنیم تا از کسی که حتی همه می‌دانند از ما کمتر می‌داند و کم‌تجربه‌تر است، چیزی یاد بگیریم. 

اصل دوم: فیض عامل بازدارندۀ غرور 
قطعا مهمترین دلیل عدم تعلیم‌پذیری در انسان غرور است. در کتاب امثال ۲۶: ۱۲ آمده است: « آیا شخصی را می‌بینی که در نظر خود حکیم است؟ امید داشتن بر احمق از امید بر او بیشتر است.» غرور فرد را به درجه‌ای می‌رساند که نیازی به تعلیم در خود نمی‌بیند. «من تجربه دارم، دانش الاهیاتی هم دارم پس به کسی نیازی ندارم. دیگه باید چه چیزی یاد بگیرم. من سی ساله در این کار هستم. مردم باید از من یاد بگیرند. کسی در سطح و اندازۀ من نیست. من کلام خدا را از بَرَم، دیگه باید چه چیزی یاد بگیرم؟» حتی در مواردی، شاید این عامل اصلی بحران‌های مدیریتی در کلیساست. برای مثال: «مشایخ کلیسا نصف من هم تجربه و سواد ندارند. خیلی از همین مشایخ شاگرد خود من بودند. حالا اینا هستن که قراره منو تشویق کنن و بهم چیز یاد بدن.» قلب متکبر در برابر انتقاد می‌ایستد و نسبت به واقعیات بی‌اعتنا می‌شود. به همین خاطر است که به قول این آیه، متکبر در درجه‌ای پایین‌تر از احمق و بی‌خرد قرار می‌گیرد. 

اما سوال اساسی اینجاست: چگونه می‌توان غرور و تکبر را ریشه‌کن کرد و راهبری تعلیم‌پذیر شد؟ چطور می‌توان بر تاثیر قدرتمند غرور در زندگی و خدمت چیره شد؟ در میان پاسخ‌های متعدد به این پرسش‌ها، اصل مهمی که در اول قرنتیان ۴: ۷ آمده، کلید حل این معضل بزرگ است. 
«کیست که تو را برتری داد و چه چیز داری که نیافتی؟ پس چون یافتی، چرا فخر می‌کنی که گویا نیافتی».

تفاوت اصلی راه‌حل کلام خدا در مقایسه با پاسخی که ممکن است از غیرایمانداران بشنویم، در پیام انجیل خلاصه می‌شود. به این معنا که، اگر بدانیم که همۀ آنچه داریم، شامل تجارب، تحصیلات و هر آنچه از آن بهره‌مندیم به خاطر نیکویی خدا و هدیه‌ای از جانب اوست، دقیقا مثل نجاتی که به خاطر کار مسیح روی صلیب یافته‌ایم، و چیزی خودساخته و خودبرآورده نیست، همین نوع نگاه اولین قدم در ریشه‌یابی غرور و تکبر قلبی ما و ایجاد روحیه و نگرش مثبت به تعلیم‌پذیری در ما چه در منصب شبانی و چه در زندگی شخصی خواهد بود. 

آزمون ورود به خدمت: تعلیم‌پذیری
اگر می‌خواهید وارد خدمت کلیسایی شوید یا می‌خواهید روی کسی برای تربیت نسل آیندة شبانی سرمایه‌گذاری کنید، بی‌شک اصل تعلیم‌پذیری یکی از کارآمدترین آزمون‌های دعوت کسی به خدمت شبانی است. پولس در اول قرنتیان ۲: ۲ با این پند به تیموتائوس اشاره می‌کند و از او می‌خواهد تا آموخته‌های خود را به افراد وفادار بسپارد. اینکه تیموتائوس و حتی خود پولس به صورت گزینشی افرادی را برای مسئولیت راهبری انتخاب می‌کنند و روی افرادی خاص سرمایه‌گذاری تعلیمی و راهبری می‌کنند، خود نشان از نوعی پاسخگویی دارد. 
اگر خود شما در جایگاه راهبر کلیسایی بخواهید مسئولیتی را به شخصی بسپارید، قطعا دست به انتخاب می‌زنید و گزینشی براساس معیارهای کتاب‌مقدس در میان خواهد بود. وفاداری افراد به خدمت و جماعت کلیسایی، نوع نگاه و رویکرد افراد به خدمت انجیل، اصل فیض به عنوان اصلی که انجیل بر آن استوار است و ویژگی‌های کیفی فرد، همه و همه از جمله مواردی است که باید بدان توجه داشت. تربیت و تعلیم امری است زمان‌بر، پرکار، و بی‌اندازه متکی به خویشتنداری و صبر. این مهم شاید در این برهۀ زمانی در تاریخ کلیسای ایران و تاکید بر تعلیم‌پذیری افرادی که مایلند وارد خدمت مسیحی شوند یکی از شروط اصلی برای سرمایه‌گذاری انسانی برای آینده راهبران کلیسای ایران باشد.