تفاوت موعظه و تعلیم
 


تفاوت میان «موعظه» و «تعلیم» چیست؟ در کدام قسمت کتاب‌مقدس تمایز بین این دو را می‌یابیم؟


تمایز بین موعظه و تعلیم چیزی نیست که کلام خدا آن را صراحتا به ما نشان بدهد. همچنین می‌توان گفت طریقی که فرقه‌های امروزی از این اصطلاحات استفاده می‌کنند، همیشه بر شیوه‌ای که کتاب‌مقدس از آن استفاده می‌کند، استوار نیست.
برای مثال در فرقۀ من، اخیرا موردی در مجمع عمومی داشتیم که صلاحیت یک خانم برای صحبت با جماعت در جلسه‌ای پرستشی، و توضیح و کاربرد کلام خدا توسط او در زندگی مردم را به چالش کشید. شبان آن کلیسا گفت که او معتقد است خانم‌ها می‌توانند «موعظه» کنند به این مفهوم که در موقعیت‌های بسیاری بر حقیقت انجیل شهادت دهند، اما نه به این مفهوم که در جلسة پرستش، تعلیمی مقتدرانه از منبر ارائه کنند. او استدلال می‌کرد که هر دو استفاده از کلمۀ «وعظ کردن» نمونه‌های کتاب‌مقدسی دارند و او در این نظریه تنها نیست. 
در حقیقت کلام خدا (اکثرا در عهد جدید) بسیاری چیزها را «موعظه» می‌خواند، حتی وقتی که آنها در طول یک جلسۀ پرستشی و توسط یک خدمتگزار انجام نمی‌شوند. معمولا کلمه‌ای در عهد جدید امروزی ما «وعظ» ترجمه شده، اصطلاح یونانی کروسو (kerusso) است که می‌تواند به انواع بسیاری از انواع اعلام کردن و خبر دادن در موقعیت‌های متعددی اشاره کند. برای نمونه، در مرقس ۵: ۲۰ مردی که عیسی تعداد زیادی روح پلید از او خارج کرد، گفته شده است که به همه «خبر» داد (کلمۀ یونانی کروسو) که عیسی به او کمک کرده است و متن هیچ نشانه‌ای از این ندارد که این عمل در طول یک جلسة پرستشی عمومی انجام شده باشد یا اینکه قبل از اعلام این خبر دستگذاری شده باشد. سپتواجنت (ترجمه یونانی عهد عتیق) کلمۀ کروسو را به شکل مشابه و وسیعی استفاده کرده است که شامل اعلام خبر جشن بت‌پرستانه‌ توسط هارون که اسرائیل بعد از خروج از مصر به پا کرد نیز می‌شود (خروج ۳۲: ۵). اما به طور قراردادی، معمولا عهد عتیق از کلمات دیگری غیر از وعظ برای چنین فعالیت‌هایی استفاده می‌کند. 
در مقابل، «تعلیم» نسبتا در هر دو عهد متداول است. اصطلاح «تعلیم» در هر دو زبان عبری و یونانی طیف معنایی دارد که برابر کلمۀ تعلیم در زبان ماست و بر آموزش و توضیح تاکید دارد تا اعلام سادۀ امور. و در حقیقت، کلام خدا معمولا هر دو کلمۀ «تعلیم» و «موعظه» را با هم و بدون اینکه حقیقتا خط تمایزی بین آن دو بکشد، استفاده می‌کند (نک. اعمال ۵: ۴۲، ۲۸: ۳۱؛ اول تیموتائوس ۲: ۷، ۵: ۱۷، ۶: ۲).
با این وجود، مطمئن نیستم که این تعاریف چیزی باشند که شما احتیاج دارید. عموما، مسیحیان و کلیساها زمانی بین «موعظه» و «تعلیم» تفاوت قائل می‌شوند که می‌خواهند نقش به‌خصوصی را تعریف کنند که ممکن است اعضای کلیسا به عهده بگیرند. برای مثال، بعضی از کلیساها به زنان اجازۀ «تعلیم» می‌دهند، اما اجازۀ «موعظه نمی‌دهند.» در مثالی که از فرقۀ خودم ذکر کردم، کلیسا از آن خانم خواسته بود که تعلیم دهد، اما آنها فکر می‌کردند وقتی او شروع به توضیح و کاربرد کلام خدا کرده، از خط قرمز رد شده است. اما حقیقتا، اینجا سوال اصلی این نبود که «کتاب‌مقدس چطور «موعظه» را در برابر «تعلیم» تعریف می‌کند؟» بلکه «آیا آن خانم کاری انجام داد که نمی‌بایست انجام دهد؟» و شک دارم که محتوای سوال شما هم همین باشد. 
بنابراین فکر می‌کنم بهترین راه برای پاسخ به این سوال، این نیست که به دامنۀ معنایی که کلمات می‌توانند در کتاب‌مقدس داشته باشند نگاه کنیم. به هر حال، هر وقت هرکس هر چیزی به یک گروه بگوید، نوعی اعلام و اعلان است که ما باید آن را همان اصطلاح یونانی کروسو بدانیم و به همین خاطر اگر از تعریف کلمۀ یونانی و ترجمۀ آن استدلال کنیم، می‌تواند قانونا «موعظه» خوانده شود. اما فکر می‌کنم اکثر خوانندگان انگلیسی‌زبان و فارسی‌زبان این استفاده را گمراه‌کننده بدانند. ما معمولا نمی‌گوییم که وقتی مهمانداران هواپیما به مسافرین می‌گویند به نمایشگر جلوی‌شان نگاه کنند، «موعظه» می‌کنند. 
بلکه موضوع مهم‌تر، نقش‌های به‌خصوصی است که خدا برای مردان و زنان، خدمتگزاران و عموم مردم، تعیین کرده است. اگر منظور کتاب‌مقدس این است که «یک زن نمی‌تواند در طول یک جلسۀ رسمی پرستشی از پشت منبر کلام خدا را بخواند، توضیح دهد، و به کار ببرد»، دیگر واقعا فرقی ندارد که چنین کاری را «موعظه» یا «تعلیم» یا «سخنرانی» یا هر چیز دیگری بنامیم. حقیقت این است که شاید کتاب‌مقدس آن را هر یک از این تعاریف و یا تعاریف بسیار دیگری بنامد. بنابراین، تمرکز بر تعاریف چنین اصطلاحات گسترده‌ای، کمک فوق‌العاده‌ای به ما نمی‌کند. 
در کتاب‌مقدس، مردان و زنان منصوب و غیر منصوبی را پیدا می‌کنیم که در موقعیت‌های متفاوت، با تایید آشکار نویسندگان کتاب‌مقدس، دستورالعمل‌هایی ارائه کرده‌‌اند و اعلاناتی داشته‌اند. بنابراین، کتاب‌مقدس در برخی موارد به زنان اجازة موعظه و تعلیم داده است، حتی وقتی که مردان مخاطب بوده‌اند (نک. به داوران ۴۵؛ دوم پادشاهان ۲۲؛ دوم تواریخ ۳۴؛ اعمال ۱۸: ۲۴)، اگرچه این مسلما یک استثنای عرفی است. 
با وجود این، الاهیدانان، حداقل در سنت اصلاحات، گاهی استدلال کرده‌اند که توضیح و به‌کارگیری کلام خدا در یک جلسة پرستشی، تعلیم مقتدرانۀ کلیسا است (اول تسالونیکیان ۲: ۱۳)، و به همین دلیل باید صرفا توسط آنانی که در کلیسا صاحب اقتدار هستند، یعنی مشایخ، انجام بگیرد. دیگران استدلال کرده‌اند که می‌تواند توسط مردان غیر منصوب انجام شود، اما نه توسط زنان غیر منصوب (نک. به اول تیموتائوس ۲: ۱۱-۱۴). این روش متداول در کلیسای خود من است، اگرچه شخصا قانع نشده‌ام که مردان غیرمنصوب، در این مورد معافیتی بیشتر از زنان دارند. 
بی‌شک نمونه‌های کتاب‌مقدسی فراوانی برای دست‌گذاری مردان به مقام شیخی وجود دارد. و در حقیقت، هیچ نمونۀ کتاب‌مقدسی‌ای نه در عهد عتیق و نه در عهد جدید از زنی که در این مقام به‌خصوص بوده باشد، نداریم (اگرچه آنها مقاماتی مقتدارانه‌تر از شیخ، مثل داور و نبیه داشتند). مشایخ به طور عمده مرکب از سران خانواده‌ها بودند که معمولا مرد بودند (نک.  اعداد ۲۷: ۱ و آیات بعدی). دلیل خوبی وجود دارد که باور داشته باشیم بخش عمدۀ تعلیم و موعظه، وقتی امکان دارد، باید توسط مشایخ انجام شود (طبیعتا اکثر کلیساها به تعداد کافی برای تدریس همة کلاس‌ها و مطالعات و موعظه شیخ ندارند). امروزه، مشایخ احتمالا واجد شرایط‌ترین و بالاترین مقام در کلیسا هستند (به عبارت دیگر، شماس و شیخ)، و فقط آنها صراحتا در وظایف مربوط به تعلیم دخیل می‌شوند (اول تیموتائوس ۳: ۲؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲، ۲۴). 
آنچه کمتر در کتاب‌مقدس واضح است اینکه یک جلسۀ رسمی پرستشی کلیسا به نحوی بسیار متفاوت از هر اجتماع دیگری است که قوانین خاص دربارۀ آن به کار می‌رود. ما توضیحات بسیار کمی دربارۀ جلسات کلیسای اولیه در عهد جدید پیدا می‌کنیم و تقریبا هیچ توضیحی دربارۀ جلسات هفتگی در عهد عتیق وجود ندارد (نک. لاویان ۲۳: ۳-۴). بنابراین سخت است که بدانیم چرا جلسات رسمی پرستشی باید چنین مشخصه‌های سخت و تندی داشته باشند. 
دشوار است که در تمام موارد با توجه به این حقیقت که حداقل بعضی از زنان در کتاب‌مقدس مقامات مقتدرانه‌ای داشته‌اند و قانونا به خاطر کاربرد مقام‌شان به مردان تعلیم داده‌اند، با گفتاری مانند «زن را اجازت نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود بلکه در سکوت بماند» (اول تیموتائوس ۲: ۱۱-۱۲) خودمان را وفق دهیم (برای مثال دبوره در داوران باب ۴۵ و حلده در دوم پادشاهان باب ۲۲؛ دوم تواریخ باب ۳۴). پولس مبنای تعلیم خود را بر تقدیر آفرینش گذاشت (اول تیموتائوس ۲: ۱۳-۱۴)، در نتیجه نشان می‌دهد که این تعلیمی همیشگی در طول تمام اعصار بوده است. پس چطور نقش‌های دبوره و حلده قابل دفاع است؟ ظاهرا آنها استثنایی در این قانون بوده‌اند، اگرچه این اقتدار یا ارزش آنها را کم نکرده است. کتاب‌مقدس اشاره نمی‌کند که آنها استثنا بوده‌اند اما از تعداد بی‌نهایت بیشتر مردانی که در این مقام بوده‌اند، واضح است که زنان استثنا بوده‌اند. احتمالا ارتقای زنان در این موارد استثنایی به خاطر شکست مردان اسرائیل در رهبری صحیح بوده است (به دودلی باراق در داوران باب ۴ نگاه کنید)، اگرچه همه روی این نکته توافق ندارند. 
من به طور سیاستمدارانه‌ای از سوال شما استفاده کردم تا در مورد چیز دیگری صحبت کنم. اما امید من این بود که نشان دهم تمایز بین موعظه و تعلیم در کتاب‌مقدس معمولا مبهم است و گاهی وجود ندارد تا اشاره کنم که نقش‌هایی که ما به عنوان مردان و زنان، منصوب و غیر منصوب، در آنها خدمت می‌کنیم باید بیشتر با بازتاب‌شان مشخص شوند تا معنایی که فرهنگ‌ لغت ارائه می‌دهد.


را مک‌لافلین