اوریگِنِس آدامانتیوس (Oregenes Adamantius) مشهور به اوریجن (یا اُریژِن، در زبان انگلیسی Origen)  یکی از پدران کلیسا و شخصیت های متعلق به قرن دوم و سوم است. اوریجن از کودکی آثاری از نبوغ و استعداد شگفت انگیزی را از خود بروز داد. مشاهدۀ چنین استعداد خاصی والدین او را بر آن وداشت تا او را تحت نظر تیتوس فلاویوس کلمنت (Titus Flavius Clement، معروف به کلمنتِ اسکندریه) به گمارند. میزان هوش و ادراکِ اوریجن باعث حیران اسقف اسکندریه دیمتروس شد، آن قدر که در سن ۱۷ سالگی او را به سرپرستی مدرسه ای که به منظور آماده سازی مراسم تعمید بود منتصب کرد. مدرسۀ مذکور Catechumens نامیده می شد که در زبان یونانی Katecheo نام داشت که به معنی تعلیم و آموزش بود.

در سال ۲۰۲، پدر اریجن لئونیدس به خاطر ایمان به خداوند کشته شد. مادر وی در مسیر تربیت فرزندش بیش از پیش مصمم گشت. هر چند اوریجن شخصیتی بحث آفرین در تاریخ کلیسا بود اما بندرت کمتر کسی پیرامون عقاید و تفکرات (عجیب او در بعضی موارد) سخن به زبان می آورد.  از یک سو، برخی از رهبران مسیحی زمان از او به عنوان نابغه ای یاد می کردند که به دور از حقیقت نبوده و نیست. او شخصیتی آگاه، فروتن، بسیار دانا، آشنا با الهیاتِ مسیحی، مسلط به فلسفۀ یونان (افلاطونی) و سایر علوم فلسفۀ زمان خود بوده. هر چند اوریجن شخصیتی منحصر به فرد در بین متفکران مسیحی آن زمان محسبوب می شده. اما از سوی دیگر، تفکر و الهیات او منجر به مباحث و مشاجره بی امان و ناخوشایندی در سیر روندی رشد کلیسا نیز شد.

اوریجن معتقد بود که کتاب مقدس، یک کتاب الهامی است. او الهامی بودن کتاب مقدس بی همتا و منحصر بفرد پیرامون کلام خدا می دید. الهام  و انگیزه ای الهی که قابل اعمال به فلسفۀ افلاطون نبود. الهامی که در خور سایر علوم نیست. متاثر از چنین دیدگاهی او اصول ایمان مسیحی را بنیان و شالودۀ تفکر و اخلاق مسیحی در یک جامعه می دانست. اما، در عمل تفکر افلاطونی بر جهان بینی او تاثیر خود را گذاشته بود.  در این مقاله، هدف تنها معرفی یک شخصیت های پدران کلیسا نیست. بلکه، اشاره به اولین و بارزترین تفکر یونیورسالیست (بخشش جهان شمول) است که بتدریج در بطن تعلیمات کلیسا خزید و منجر به آموزۀ غیر کتاب مقدسی در قرن ۱۹ شد. امید است مطالعۀ این مقاله اقلیتی از خوانندگان را همواره نسبت به برخی از تعالیم امروز در کلیسا (در زمان نگارش این متن) که تحت عنوان "محبت"، "مسیح کیهانی"،  کنجکاو و حساس کند.  

 اوریجن در مقام مفسر و در کار تفسیر پیرامون کتاب مقدس دیدگاهی تازه در کلیسا را مطرح کرد. او معتقد بود که سه مفهوم از کتاب مقدس قابل برداشت است:

(۱) مفهوم لفظی کتاب مقدس، که او آن را بدن می نامید.

(۲) مفهوم و بُعد اخلاقی، که او آن را نَفس نامید. و

(۳) مفهوم روحانی کتاب مقدس، که آن را روح قلمداد کرد. 

دیدگاه تفسیری فوق برای رهبران مسیحی (اقلیت) آشنا با فلسفۀ افلاطون نگران کننده بود. چرا که اظهار چنین تصوری و برداشتی از کلام خدا صحیح نبود. برای رهبران آگاه آن ساختار سه بعدی مورد اشاره و تایید اوریجن دقیقا تصور افلاطون از انسان را انعکاس می داد. در نگاه منحرف اوریجن، بخش لفظیِ (Literally) کتاب مقدس ارزش قابل توجهی نداشت. برای اوریجن بٌعد اخلاقی و روحانی کتاب مقدس بخشی بود که برای او اهمیت داشت. در این پروسه او الهیات خاص خود را در مخیله توسعه و پروش داد و در این راستا آن را در اذهان برخی اعمال کرد. 

 

#پانویس

#تاریخ_کلیسا