شخصیت و رفتار عیسای مسیح، شاخصِ منحصر به فردی در معرفی او به عنوان صبورترین و مهربان ترین شخص در تاریخ بشر است. شاخصی که حتی مخالفانِ مسیحیت و مدعیانِ عدمِ وجود خدا با آن موافق هستند. بسیاری از ما، با داستان دستگیری و رسوایی زن زانی آشنا هستیم که در آن عیسای مسیح خطاب به زنِ زناکار میگوید: "من هم بر تو فتوا نمیدهم. برو دیگر گناه مکن" (یوحنا ۱۱:۸). مشاهده موشکافانۀ این متن، گویای این است که مسیحِ خداوند از قضاوتی مبنی بر نکوهش و محکومیت دوری جست. اما، متن فوق حاوی مفهومی است که گویای قضاوتی بینش گرایانه است. قضاوتی که ریشه در "تمییز قائل شدن"، یا "متمایز دانستن" عملکرد و رفتار آن زن داشت.
نگاهی به عهد عتیق، به این قضیه جلوهای روشنتر میبخشد. سلیمانِ پادشاه، در کتاب امثال می نویسد: "ای پسر من، این چیزها از نظر تو دور نشود. حكمتِ كامل و تمیز را نگاه دار."( امثال سلیمان ۳ : ۲۱)، همچنین در عهد جدید (اول قرنتیان ۱۲ : ۱۰)، پولسِ رسول پیرامونِ کار روحالقدس در زندگی و شخصیت ایماندار خطاب به کلیسا چنین مینویسد: "و یکی را قوّتِ معجزات و دیگری را نبوّت و یکی را تمییزِ ارواح و دیگری را اقسام زبانها و دیگری را ترجمهٔ زبانها." به عبارتی، برخی از ایمانداران بنا به ارادۀ خدا پذیرای عطیه ای از سوی روحالقدس هستند و تمییزِ ارواح یکی این عطایاست. اما تمییز ارواح به چه مفهوم است؟ از یک نقطه نظر، درک و تمایز تعلیم صحیح بر اساس کلام خدا از تعلیم کِذب، تشخیص آموزههای غیر کتاب مقدسی است.
به عبارتی، افرادی با توانایی منحصر به فرد در تشخیصِ اعتقاد و آموزههای منحرف و جعلی کلیسا (جامعه مسیحی) را از قدم گذاشتن یا پذیرفتن تعلیم ناصحیح مطلع میکنند، پدیدهای که از ابتدای قرن اول تا به امروز بدن مسیح با آن روبرو بوده و خواهد بود. در کتاب مقدس درک، بصیرت، و تمایز دادن حقایق در امور مشهود چه در دایرۀ کلیسا و چه در زندگیِ شخصی یکی از وظایف مهم و عمده تلقی میشود و ایماندار مکلف به داشتن چنین نگرشی است. در بازگشت به متن فوق، آنچه که عیسای مسیح در قبال زن زانی (و همچنین مردان حاضر در صحنه) به زبان میآورد، اشارهای به یک مرزِ اخلاقی مطلق است. مرزی که راستی و ناراستی را از هم متمایز میکند، قوۀ ممیزهای که تفاوت بین سیاه و سفید را گوشزد می کند.
در این بخش از متن، غالب مسیحیان دچار سرگردانی هستند و منظور از "غالب مسیحیان" شامل قشر بزرگی از جماعت ایمانداران . به زبان ساده تر، نه تنها اعضای کلیسا بلکه خادمین دیروز و امروزی که انعکاس نادرستی را به کلیسا و به شما (خواننده) القاء کرده و میکنند. یکی از بیمارهای مزمن کلیسای امروزی نشئت گرفته از تعلیمات مدرن کلیسای پروتستان (اونجلیکال) در این باب برخاسته از متی ۱:۷ است. آیهای که تبدیل به ابزاری خطرناک در دستانِ نو ایمانان و برخی از خادمین گشته است. ابزاری که در قالب یک آیۀ کتاب مقدسی، خود "حاکمانه" هر گونه پرسش انتقاد، پند و اندرز را در تلاش تمییز دادن حقایق در نطفه خفه می کند.
"حکم نکنید، تا بر شما حکم نشود" ، تبدیل به یک بازی کهنه و ریاکارانه و مملو از دورویی است که شوربختانه قاعده و معیار اساسی در کلیسای ایرانی و ساختار تفکر ایماندار ایرانی شده است. اشاره به کلیسای ایرانی میباید کلیسای غربی را نیز تحت الشعاع این انتقاد قرار دهد.
وقتی کتاب مقدس به ما می گوید، قضاوت نکنید، به این معنی است که برخورد شما با فرد (عضو یا خادم کلیسا) میباید به دور از هر نوع روح حکمگرا باشد. برخورد و نصیحت شما، و حتی انتقاد شما میباید برخاسته از نگرانی پدرانه و محبتی منزه (فارغ از احساسات شخصی و ذهنی) نسبت به جماعت یا شخص (ایماندار و غیرایماندار) - مقولهای که نیاز به تعمق و ممارست در چارچوب ایمان مسیحی دارد و شوربختانه برای بسیاری از ما بعدی ناآشنا و غریب است.
هدف غایی در چنین رفتاری روشنگرانه منعکس کنندۀ حقیقت است، حقیقتی که منتهی به تمایز راستی از ناراستی میشود. در عهد عتیق (کتاب قانون)، کلمۀ حقیقت (אֱמֶת، اِمِت تلفظ شود) ۱۲۷ مرتبه تکرار شده است و مفهوم آن عبارت است از: وفاداری، امکانِ اعتماد، وضعیت یا حالتی قابل اتکا، وفاداری نسبت به یک شخص، تمامیت، راستگویی، شرافت و والایی). فلسفۀ فکری از یک سو و فرهنگ دو قرن اخیر از سوی دیگر، حقیقت را نسبی و یا منکر وجود آن است. کتاب مقدس به روشنی به ما میآموزد که حقیقت، یک واقعیت عینی است، واقعیتی تایید شده، مسلم و غیرقابل انکار که ریشه در وجود و شخصیت آفریدگار ما دارد. قاعدتا هر نوع تعریف یا ادعایی متناقض با حقیقت، دروغ و کذب است. اعلام عمل گناه آلود شخصی (زنا، قتل یا ...) اعلام و تشخیص گناهکار بودن آن شخص است و چنین عمل یا اعمالی گناه تلقی میشوند و بالطبع منتهی به محکوم کردن میشود. اما، باید به یاد داشت که این عمل تایید حقیقت و آنچه موافق ارادۀ خداست. نگاهی به مفهوم حقیقت گویای موضعِ قلب و روح انسان به آن چیزی است که ریشه در صفات خداوند دارد.
میزان انحراف مسیحیان از این آموزه چنان فزونی یافته که در برخی موارد سبب شگفتی و حیران ناظران کلیسا میشود. در مواردی، اعتراض به انحرافِ اخلاقی خادمی با نوعی مکانیسم دفاعی همراه است و هر گونه انتقادی، القابی چون حملۀ شریر، حسادت، و روح بد و "حکم کردن" تلقی میشود. امروزه بیش از همیشه اعضای کلیسا، الگویی مشابه به کلیسای قرنتس را برای خود پذیرفته و اختیار کردهاند. هر گونه روش و سبکِ زندگی انسانی متاثر از فرهنگ (نه الگوی کتابمقدسی) را در زندگی خود حقِ مسلم دانسته و شبان را از دادن پند و هشدار معاف میکنند. جای تعجب نیست که برخی از خوانندگان این صفحه (اگر به این بخش رسیده باشند) نیز این مقاله را تحکمآمیز تلقی میکنند. باید پذیرفت که هر چند واعظین قرن بیستم و قرن اخیر پیرامون این متن به خطا موعظه کردهاند. از سویی دیگر، جهان پیرامون ما و جامعۀ نوین انسانی متاثر از فلسفۀ پست مدرنیته هر گونه انتقاد و بینش حقیقت گرانه را از خواننده و نسلهای گذشته سلب کرده و می کند. به گونه ای که حتی در چارچوب خارج از کلیسا، هر گونه اشاره به انحراف و خطا از شما شخصی نژاد پرست، غیرعادل، جنسیتهراس و ده ها لقب دیگر به منتقد نسبت می دهد.
شاید زمان آن رسیده است که رهبران کلیسای ایرانی (علیرغم تمام اختلافات الاهیاتی، تعلیمی و سیاستگذاریهای نامطلوب) نگاهی فراتر از فرهنگ و سنت کهنۀ قرن بیستم را مد نظر داشته و بار دگر به یاد آورند که کلام خدا ما را ملزم به موعظه پیغام کامل انجیل میکند، نه رعایت "خارش گوشها" اطرافیان، چرا که عدالتِ سنگینی در انتظار ما است. (دوم تيموتاؤس ۴ : ۳ تا ۴). و هر مسیحی به یاد داشته باشد که عیسای مسیح صریحا ما را از برخوردی حاکمانه و خالی از محبت (منظور محبت خداترسانه است، نه محبت معمولی امروزی در کلیسا که ریشهای انسانی و سیاست گرانه دارد) برحذر می دارد. "بحسب ظاهر داوری مکنید بلکه به راستی داوری نمایید." (انجیل یوحنا ۷ : ۲۴ ) چرا که کلیسای اولیه نیز بر اساس چنین تعلیمی با بدعتها و آنچه به کلیسای مسیح تعلق نداشت برخورد کرد. چنان که پولس خطاب به کلیسا کولسی چنین نوشت: "و از آن جهت ما نیز از روزی که این را شنیدیم، باز نمیایستیم از دعا کردن برای شما و مسألت نمودن تا از کمال معرفت ارادهٔ او در هر حکمت و فهم روحانی پُر شوید. " (کولسيان ۱ : ۹)