صفحه نخست / آموزه / آموزۀ گناه در مسیحیت- بخش دوم

آموزۀ گناه در مسیحیت- بخش دوم


بخش بعدی بخش قبلی

منشاء گناه

ما اکثرا با وقایعی که در پیدایش باب 3 اتفاق افتاده و روایت ثبت‌شده از سرکشی اولین اجدادمان، آدم و حوا نسبت به خدا، با خوردن میوۀ ممنوعه از درخت دانش نیک و بد، آشنایی داریم. از دیدگاه کتاب مقدس، این عمل یک واقعۀ منفرد و مجزا نبود. عمل آنها باعث شد تمامی نسل بشر گناهکار، و به فساد گناه مبتلا شوند. صاحب‌نظران حوزۀ الاهیات عموما به این واقعه به عنوان سقوط بشر در گناه، یا صرفا سقوط، اشاره می کنند.
پیدایش 1: 26-31 می گوید وقتی خدا بشر را آفرید، ما بسیار نیکو بودیم. در این مورد، کلمۀ «نیک» به معنی آن است که ما دقیقا همانی بودیم که خدا می خواست باشیم. والدین اولیۀ ما با سیرتی پاک، شبیه خدا بودند، و کاملا شایستگی خدمت به او را با پر ساختن و تسلط بر جهانی که خدا آفریده بود، داشتند.
همانطور که پولس در رومیان 5: 12 اشاره می کند، گناه پیش از سقوط، وارد جامعة بشری نشده بود. ما هرگز مرتکب گناه نشده بودیم، تمایلی به گناه نداشتیم، توسط گناه مبتلا به فساد نبودیم، و گناه در ما سکونت نداشت.
ولی حتی در این حالت بی گناهی نیز، هم توانایی  و هم موقعیت گناه کردن را داشتیم. وقتی خدا آدم و حوا را آفرید و آنها را در باغ عدن گذاشت، چیزهای زیادی برای‌شان آشکار کرد. اما یک حکم به سرعت به عنوان آزمایشی از اشتیاق آنها برای خدمت به خدا، در جلوی دیدشان قرار گرفت. در پیدایش 2: 16-17 می خوانیم که خدا به آدم و حوا اجازه داد تا غیر از میوۀ درخت شناخت نیک و بد، از میوۀ همۀ درختان باغ بخورند. احتمال شکستن این قانون موقعیتی پیش پای آدم و حوا قرار داد که گناه کنند.
متاسفانه، همانطور که از پیدایش 3: 1-6 می دانیم، مار حوا را فریب داد تا از آن میوۀ ممنوعه بخورد. آنگاه حوا کمی از آن میوه را به آدم نیز داد، و او نیز از آن خورد. آدم و حوا از قانون نیکوی خدا تخطی کردند و عمدا گناه را برگزیدند. مکاشفه 12: 9 اشاره می کند که آن مار در واقع شیطان بود، و اول تیموتائوس 2: 14 می گوید که حوا فریب خورد. اما نه وسوسۀ شیطان و نه حماقت حوا، عذری برای گناه والدین اولیۀ ما نبودند. آنها هر دو برای انتخاب شرارت در عوض نیکویی، مقصر بودند.
در این وقایع یک بار دیگر می بینیم که گناه اساسا مربوط به سرپیچی از قانون خدا و ارادۀ مکشوف او می شود. هرگاه تفکر، سخن یا عملکرد ما به نوعی متفاوت از قانون مکشوف خدا باشد، شرارت را به جای نیکویی انتخاب می کنیم. و حتی اگر با فریب و حیلۀ دیگری نیز گناه کنیم، باز خدا ما را در قبال کاری که انجام داده ایم، مسئول می داند. به همین جهت نگاه داشتن کلام خدا در قلب‌مان به ما کمک می کند تا نه تنها آن را بدانیم، بلکه به آن عشق بورزیم. آگاهی از شریعت و قانون خدا به ما کمک می کند تا گناه را بشناسیم و فریب نخوریم. وقتی ما شریعت خدا را دوست می داریم، برگزیدن اطاعت از او برای‌مان آسان‌تر می شود.
پس از بررسی تعریف گناه و منشاء آن، بیایید نگاهی به عواقب گناه بیندازیم.

عواقب گناه
کلام خدا بیان می کند که پس از گناه آدم و حوا، خدا بر تمامی نسل بشر داوری کرد و آن را ملعون شمرد. این لعنت بر همۀ جوانب وجود ایشان اثر گذاشت. فورا، همانطور که در سرتاسر کلام خدا مثلا در یوحنا 5: 24-25، افسسیان 2: 15، و کولسیان 2: 13-14 گفته می شود، منجر به مرگ روحانی آنها شد. همچنین فساد را در وجود ما، هم در جسم و هم در جان‌مان به وجود آورد، چنانکه در ارمیا 17: 9 و رومیان 7: 18-8: 11 می بینیم. و نهایتا مرگ جسمانی را به بار آورد، همانطور که در پیدایش 3: 19 و رومیان 5: 12 مشاهده می کنیم. سرانجام، به طوری که از قسمت‌هایی مانند متی 5: 29–30 درمی یابیم، گناه به قیمت رنج ابدی برای بشریت تمام خواهد شد.
شبان معروف، چارلز اسپرجِن، که بین سال‌های 1834 تا 1892 می زیست، دربارۀ لعنت خدا بر آدم و حوا در موعظۀ خود به نام «رهایی از لعنت» صحبت کرده است. به آنچه او می گوید گوش بدهید:

آن لعنت شامل چه می شود؟ شامل مرگ، مرگ این بدن... شامل مرگ روحانی، یعنی مرگ زندگی درونی ای که آدم داشت، زندگی روح، که دیگر ترکش کرده بود، و فقط به وسیلۀ روح القدس بازمی گردد... و آخر همه، و بدتر از همه، مرگ جاودانی را در بردارد... همۀ چیزهایی که در آن کلمۀ مهیب و وحشتاک...یعنی «جهنم» جمع می شود.
- چارلز اسپرجِن

بدتر آنکه، عواقب گناه آدم و حوا در تمامی نسل بشر نیز منتشر شده است، یعنی هر کسی که از طریق نسل طبیعی آنها به وجود آمده باشد. وسعت جهانی گناه را در متونی مانند اول پادشاهان 8: 46، رومیان 3: 9-12، غلاطیان 3: 22، و افسسیان 2: 3 می بینیم. به طرز صحبت پولس دربارۀ گناه آدم در رومیان 5: 12-19 گوش بدهید:

گناه به واسطۀ یک انسان وارد جهان شد، و به  واسطۀ گناه، مرگ آمد، و بدین‌سان مرگ دامنگیر همۀ آدمیان گردید، از آنجا که همه گناه کردند... به  واسطۀ نافرمانی یک انسان، بسیاری گناهکار شدند (رومیان 5: 12و 19، هزارۀ نو).

همانطور که در یکی از درس‌های قبل دیدیم، آدم نمایندة عهد برای تمامی نسل بشر بود. و پولس تعلیم می دهد که به خاطر همین موضوع، گناه آدم به حساب همۀ فرزندانش گذاشته شد. در نتیجه، همۀ ما ذاتا گناهکار هستیم. ما در هنگام تولد از لحاظ روحانی مرده ایم، در معرض درد و رنج هستیم، و مرگ جسمانی سرنوشت ماست.

مبالغه ای در کار نیست؛ حتی درک عواقب کامل گناه برای ما غیر ممکن است. ولی گناه ما سرکشی علیه آفریننده  است. تلاشی برای دزدیدن جلال او، شکستن قانون او، و قصور در برابر جلال او. مثل اینکه از همۀ جوانب بخواهیم با خدا دشمنی کنیم. گناه رابطۀ ما را با خدا قطع می کند، چون خدا قدوس است. او نمی تواند به گناه نگاه کند. یک نتیجۀ قدوسیت او این است که غضب خودش را بر گناه خالی کند. پس وقتی به گناهکار بودن انسان نگاه می کنیم، این همۀ چیزی هست که باید دربارۀ مشکل‌مان بدانیم. همینطور در مورد خودمان. گناه یک کلمۀ چهار حرفی روانکاوانه ست که به ما کمک می کند چیزی که در آئینه می بینیم و شناختی که از خودمان داریم را درک کنیم. همینطور به یادمان می آورد که هیچ راه دیگری برای نجات خودمان از این مخمصه نداریم. فقط خدا توانایی‌ا ش را دارد، و این کار را در مسیح انجام می دهد.
- دکتر آلبرت موهلِر

مسئلۀ گناه حقیقتا مهیب است. همۀ بشریت به کلی گمراه و ملعون شده اند. هیچ راهی برای رهایی خودمان نداریم. تا ابد محکوم به رنج بردن تحت داوری خدا هستیم. هیچ راهی برای کسب دوبارۀ لطف او، یا جبران گناه‌مان وجود ندارد. جدا از آمرزش فیض بخش خدا، مطلقا امیدی برای نجات نیست.

برگرفته از دورۀ اعتقادنامۀ رسولان از سازمان خدمات مسیحی هزارۀ سوم


بخش بعدی بخش قبلی

خدمات مسیحی هزارۀ سوم، یک سازمان غیرانتفاعی مسیحی ایونجلیکال در سنت پروتستان است ...

 

رفتن به بالا